Sadaye Paie Mastan Az Dar

صدای پای مستان از در میخانه می آید
صدای آشنای از لب پیمانه می آید

چنان بیگانه از خویشم که هر شب کنج میخانه
غریو گریه همچون نعرهً مستانه می آید

دلت آسوده دار از غم که در این وادی روشن
شرر ها از درون هر دل دیوانه می آید

Pin It on Pinterest

en_USEnglish